فقر، علل و راه کارها (9)


 

نویسنده: لبیب بیضون
مسئول دانشگاه الهیات، دانشگاه جهانی علوم اسلامی لندن – شعبه دمشق



 

ابزار اسلام در رشد تولید
 

اسلام به هنگام پایه ریزی رشد ثروت و تولید، تمامی امکانات خود را برای تحقق این هدف و ایجاد وسایل وابسته به آن بسیج کرده است.
وسایل و ابزار تحقّق این هدف دو نوع است:
1) وسایلی که ایجاد و تضمین آنها بر عهدۀ جامعه است.
2) وسایل اجرایی، که ایجاد آنها بر عهدۀ دولت است تا با طرح سیاست های کمال گرایانه، به فعالیتهای جامعه جهت داده و آن را به سمت کمال سوق دهد. ما دربارۀ این وسایل، از بُعد فکری و بعد قانونی سخن خواهیم گفت. [همان، 573]

1. وسایل فکری
 

اسلام از بعد فکری به کار و تولید تشویق نموده و ارزش بسیار بالایی برای آن قائل است و این ارزش را به کرامت انسان و مقام او در پیشگاه خداوند مرتبط می سازد؛ به همین خاطر، زمینۀ فکری شایسته ای برای سوق دادن به سمت تولید و رشد ثروت ایجاد کرده و معیارهایی اخلاقی از کار و بیکاری ارائه داده است، تا کار با مقتضای خاص خود، به عبارتی تبدیل شود که شخص به واسطۀ آن، پاداش و ثواب ببرد و آن کس که در راه قوت و معاش خود تلاش می کند، نزد خداوند برتر از متعبّدی باشد که دست به انجام کاری نمی زند. در حدیث آمده است که: «امام صادق (ع) دربارۀ مردی پرس و جو کردند. گفته شد: حاجتی برایش پیش آمده است و او در خانه پروردگارش را عبادت می کند و برادرانش معیشت او را بر عهده گرفته اند. امام (ع) فرمودند: کسی که قوت وی را تأمین می کند، عبادتش بسیار بیشتر از اوست».
دربارۀ پیامبر (ص) نقل شده است که ایشان روزی دست کارگر زحمتکش را بلند نموده و آن را بوسیدند و فرمودند:
«طلب روزی حلال بر هر مرد و زن مسلمانی واجب است. هر کس از دسترنج خود بخورد، از روی پل صراط، همچون برقی پرشتاب، گذر خواهد کرد، و نیز هر کس از دسترنج خود خورد، خداوند به او با دیدۀ رحمت می نگرد و هرگز او را گرفتار عذاب نمی کند، و نیز هر کس از دسترنج حلال خود خورد، خداوند درهای بهشت را بر روی او خواهد گشود تا از هر دری که خواهد، وارد شود».
در روایت دیگری آمده است که شخصی از کنار امام باقر (ع) می گذشت، در حالی که ایشان مشغول کار در زمین خود بوده، چنان ساعی که عرق می ریختند. به ایشان گفت: خداوند تو را سامان بخشد! آیا اندیشیده ای که ممکن است اجل تو برسد و در این حالت باشی؟ امام (ع) به ایشان پاسخی دادند که مفهوم کار در اسلام از آن برداشت می شود؛ فرمودند:
«اگر مرگ به سراغ من آید و در این حالت باشم، در حالتی به سراغم آمده که در اطاعت خداوند – عزّ و جلّ – بوده ام».
در سیرۀ شریفۀ رسول خدا (ص) آمده است که:
«روزي ظاهر [تنومند] مردی ایشان را به تحسین واداشت و حضرت دربارۀ او پرس و جو کردند. وقتی که به ایشان گفته شد که این مرد شغل و کاری برای انجام دادن ندارد، از چشم حضرت افتاد و فرمودند: اگر مؤمن، حرفه و پیشه ای نداشته باشد، با دِین و وام خود زندگی خواهد کرد».
و از پیامبر (ص) نقل است که فرمودند: «هیچ مسلمانی نیست که چیزی را بکارد، یا درختی را در زمین جای دهد و انسان یا چارپایی از آن بخورد، مگر آنکه برای او پاداش صدقه نوشته می شود».
خداوند سبحان انسان را به بهره وری در زمینه های مختلف فرا خوانده و فرموده است:
«او کسی است که زمین را رام شما قرار داد. پس در اطراف آن راه بروید و از روزی او بخورید و [بدانید که] برانگیختن به سوی او خواهد بود». [ملک، 15]
همان گونه که اسلام در برابر اندیشۀ بیکاری ایستاده و به عمل و تلاش تشویق کرده است، در برابر رها کردن برخی ثروت های طبیعی و راکد نگه داشتن سرمایه و انباشتن اموال هم ایستادگی نشان داده است.

2. راهکارهای قانونی:
 

اما از نظر قانونی، قوانین اسلام در بسیاری از زمینه ها با اصل رشد تولید، که ایمنی بخش اقتصاد اسلامی است، همخوانی دارد و به اجرای این طرح کمک می کند.
در ادامه، برخی از این قانون ها و احکام ذکر می شود:
1. ممانعت اسلام از انباشته کردن و راکد نگه داشتن پول ها: دولت اسلامی از طریق وجوب اجرای مالیات بر سکّه های طلا و نقره ذخیره شده، این ممانعت را انجام می دهد. این مالیات، زکاتی است که مال ذخیره شده را در طول زمان، کاهش می دهد؛ چرا که هر ساله این مالیات تقریباً به نسبت 5/2 درصد تکرار می شود. به همین خاطر، زکات در واقع مصادرۀ تدریجی مالی است که ذخیره شده و کار کردن با آن متوقّف گردیده است.
خداوند متعال می فرماید:
«کسانی را که طلا و نقره ذخیره می کنند و آن را در راه خدا انفاق نمی کنند، به عذابی دردناک بشارت ده». [توبه، 34]
با براندازی ذخیره سازی، همۀ اموال و ثروت ها به سمت بخش های فعّالیت اقتصادی جاری می شود و نقشی مثبت و سازنده در اقتصاد ایفا می کند. به این ترتیب، تولید و سودها افزایش می یابد و مردم در اوج رفاه و آسایش زندگی خواهند کرد.
از امام صادق (ع) نقل است که:
«خداوند، این فزونی در اموال را به شما عطا می کند، تا آن را به هر جا که قصد خداوند است، گسیل دارید، و آن اموال را به شما نداده است که ذخیره کنید».
2. ممانعت از تمرکز ثروت در دست افراد معدود. این مطلب، محتوای این آیه است که:
«تا میان توانگران شما گردان نباشد». [حشر، 7]
اگر ثروت در دست گروهی اندک تمرکز یابد، فقر عمومیت می یابد و در زمانی که فزونی خواه در میان مردم مال زیادی را در اختیار دارد، نیازمندی [بقیۀ مردم] شدّت می یابد.
3. اسلام قوانینی برای تضمین اجتماعی فرد وضع کرده است. این تضمین اجتماعی، جدای از اعطای حقّ زندگی شایسته و کریمانه به فرد است. این تضمین، پشتوانۀ مالی و اعتماد به نفسی به فرد عطا می کند که او را، بدون اینکه از زیان و شکست هراسان باشد، به سمت زمینه های مختلف تولیدی سوق می دهد و عنصر ابداع و ابتکار را در وجودش می پروراند.
4. اسلام، هیچ گاه تضمین قبلی به کسی که قادر به انجام کار است، ولی کار نمی کند، نمی بخشد و مردم را از تکدّی گری منع کرده است. این کار، طبیعتاً منجر به کارگیری همۀ نیروهای تولید و بهره وری می شود.
5. اسلام، اسراف را، به خاطر به هدر دادن موادّ مصرفی و اتلاف اموالی که باید در حرکت تولیدی به کار گرفته شوند، حرام دانسته است.
در اینجا می توان دربارۀ فعالیت زن در شغل های مختلف سخن گفت؛ این همان چیزی است که زنان در این زمان مجذوب آن شده اند؛ امّا در واقع گودالی است که در پی تقلید از بیگانگان برای خود حفر کرده اند. امروزه کار کردن زن در جامعۀ ما معضلی بزرگ ایجاد کرده است که پیش تر وجود نداشت. بسیاری از زنان برای سرگرمی و بیهودگی، و نه به خاطر کار، به سمت شغلی می روند و سپس حقوقی را که دریافت می کنند، صرف آخرین مدل های لباس و زیورآلات می نمایند. حاصل این روند این است که کار تولیدی افزایش نمی یابد، در حالی که قدرت خرید نسبت به حقوق مردان پایین می آید. زن، نیمی از حقوق مرد را تقسیم کرده و آن را در راه های مختلف اسراف می کند. نتیجه این شود که اغلب خانواده ها، به خصوص آنها که دارای تعداد زیادی فرزند هستند، فقیر و نیازمند می شوند و مرد ناچار می گردد دو شغل را به عهده گیرد تا هزینه های خانواده اش را پوشش دهد. آنچه به این معضل دامن می زند، فشار ناشی از کار کردن زنانی است که نیازی به کار کردن ندارند و تمام درآمدشان را صرف ظواهر پوشالی می کنند.
آنچه اسراف زنان ما را در توجّه بیش از اندازه به لباس و تجمّلات تأکید می کند، این است که اروپایی ها پس از سرشماری از مصرف تولیداتشان در کشورهای جهان، بر روی نقشۀ خاورمیانه می نویسند: «منطقۀ فروش زیورآلات و تجمّلات».
6. اسلام، آموزش همگی علوم و فنون و صنایع مورد نیاز جامعۀ اسلامی را واجب نموده و کسب این علوم را، که اغلب همین فقیرایی که در بنای زندگیشان به خود اتّکا دارند، مبدع آنها هستند، مورد تشویق قرار داده است.
7. اسلام برای کسی که زمینی از دولت را آباد کند، این حق را قائل شده است که آن زمین ملک او شود. پس هر کس بر روی زمینی کار کند و تلاش زیادی در احیاء آن مبذول دارد، از دیگران در مالکیّت آن شایسته تر است. این از همان تشویق به کار و افزایش تولید و برتری دادن کارگر زحمتکش بر دیگران نشأت می گیرد. اولویّت اعطاء این زمین ها برای فقرا و نیازمندان است، تا ثروتمندان مساحت های وسیعی را در انحصار خود درنیاورند و دیگران را از حقشان محروم نسازند.
8. اسلام به دولت اجازۀ بهره برداری از اموال بیت المال را در جهت سامان دهی امور نیازمندان داده است؛ همان طور که این بهره برداری، فرصت کار کردن را برای هر نیازمندی که قادر به انجام کار است، فراهم می سازد.
9. اسلام به دولت حقّ نظارت بر تولید و برنامه ریزی مرکزی را داده است، تا این کار بر اساس برنامه ای منظم و کمال گرایانه پیش رود و از هر گونه هرج و مرج طلبی و سردرگمی دور ماند.

کفایت درآمدهای طبیعی برای همۀ مردم
 

اسلام سرچشمۀ فقر و گرسنگی را کمبود درآمدهای تولید و یا بخل طبیعت نمی داند؛ بلکه منشأ این دو پدیده، خود انسان است خداوند متعال می فرماید:
«خداوند، هموست که آسمان ها و زمین را آفرید و از آسمان آبی فرو فرستاد تا به وسیلۀ آن، از میوه ها برای شما روزی بیرون آورد، و به فرمان خود کشتی ها را در دریا مسخّر شما نمود، و رودها را رام شما کرد و نیز خورشید و ماه را که پیوسته در گردشند، و همچنین شب و روز را؛ و از هر چه خواستید، به شما داد و اگر [بخواهید] نعمت خدا را بشمرید، آن را شمار نتوانید کرد. به راستی که آدمی بسیار ستمگر و ناسپاس است». [ابراهیم، 32 . 34]
این آیات کریمه، بعد از آنکه منابع ثروتی را که خداوند متعال به واسطۀ آن بر انسان نعمت ارزانی داشته، به نمایش می گذارد، تأکید می کند که این منابع، برای اشباع انسان و برآوردن همۀ نیازمندی هایش کافی است:
«و از هر آنچه می خواستید، به شما داد».
بنابراین مشکل واقعی، ناشی از بخل طبیعت یا ناتوانی آن از پاسخگویی به نیازمندی های انسان نیست؛ بلکه مشکل از خود انسان، آنگاه که کفر می ورزد و از نظام عادلانۀ الهی منحرف می شود، نشأت می گیرد، «همانا انسان بسیار ستمگر و ناسپاس است». انسان در توزیع ثروت ظلم می کند و با عدم بهره وری از تمامی منابعی که خدا به او بخشیده است، کفران نعمت می کند، و این دو عاملِ آمیخته با هم موجب شده اند تا انسان از زمان های بسیار دور تاریخ در فقر زندگی کند. این بدان معناست که انسان جز با اصول دینی، که بر پایۀ اخلاق، ارزش ها و اصول معنوی بنا نهاده شده است، قادر به حل مشکل فقر نیست.
منبع : سالنمای النهج 20 – 19 / پاییز / 1385